چند روزی است که در خلوت خودم و خدا به دنبال آرزویی دیرینه و قدیمی هستم .امت انگار صلاح نیست که آرزوی ما مورچه ها برآورده شود,پدرم از پدربزرگم یاد گرفته است بر روی دیوارمان چیز هایی بکشد ولی فقط یک نفر در خانه معنی همین هایی که روی دیوار است را می فهمد و آن هم مادر است .مادر پیش پشه ها درس خوانده ولی از وقتی که پشه ها با ما در افتادن دیگه نمیشه حتی با آن ها صحبتی کنیم. 

من دوست دارم صحبت کنم تا بتوانم ناراحتی ها. غم و حتی شادی هایم را هم به دیگران بگویم, دیروز از چشم هایم آب می آمد ولی خوب موقع هایی که دوست دارم به مورچد(مسجد به زبان مورچه ها میشه مورچد) بروم و نمیتوانم ,معمولا افرادی که آذوقه و جای خواب بزرگ تری دارند فقط میتوانند به آن جا بروند.

من از شما انسان ها یه سئوالی  دارم چرا وقتی می خواهید با دیگران صحبت کنید آنقدر بلند حرف میزنید که ما مورچه ها گوش هامون درد میگیرد و مجبوریم انقدر پول مورچشک(مورچه به پزشک میگویند مورچشک)بدیم, دیشب از درد خوابم نمیبره و فکر کنم مثل اون برای که یک انسان شریف پای خود را روی من گذاشت و من را نابود کرد,بدم و از یک ماه قبل وقت بگیرم و بعد با فیس و افاده ی زیاد به آن جا بدم و خوب چیکار کنیم دیگه ما مورچه ها از جنس شیشه هستیم با این حال زیاد زیر دست و پای انسان ها می رویم و خیلی از مورچه ها بعد از بدنیا آمدنشان اشهدشان را می گویند و بعد از خانه بیرون می روند و بعضی دیگر از همان اول کار در خانه را قبول میکنند و مقام های دولتی  ,کشوری و لشکری را زودتر به چنگ می اندازند و سر باران گمنام در بیرون از خانه کار میکنند .

ما مورچه  ها به دلیل تک خوری با هیچ موجود زنده ی دوست نیستیم و سعی میکنیم بیشتر یا بهتره بگم ۹۹/۵۹دهم درصد ازدواج های داخلی داشته باشیم و اون یک درصدی هم که نمیتونن ازدواج کنم بچه هایی هستند که هنوز به سن ازدواج نرسیده اند و در مراسم هایمان غذا های خاصی نمی خوریم .

ما مورچه ها هرچی هم که پولدار باشیم آخرش باید تَه مانده ی غذای انسان ها را بخوریم و حتی ملکه هامون هم باید غذای انسان ها را بخورند و فقط تولد ها یا سالگرد ازدواج هامون مورچه های دیگه متحد می شوند و سعی می کنند غذا های خوبی پیدا کنند غذا هایی از قبیل :موچغ پلو .مورس پلو ,و دیر هایی مثل موچولو. مورچامل و و کلا که ما مورچه ها حیواناتی عجیب و باور نکردنی و زیبا هستند ولی اون وقتش که خواب هستی و میاد روی صورتت و عذیت میکنه دیگه خیلی چندش آور میشه . 

داستانی از زندگی مورچه

عنوان دومین مطلب آزمایشی من

عنوان اولین مطلب آزمایشی من

ها ,مورچه ,هایی ,انسان ,های ,ازدواج ,مورچه ها ,ما مورچه ,انسان ها ,و حتی ,و سعی

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

گرافیک در خدمت اسلام نوشتن پایان نامه درباره داماش درباره تیم قدرتمند سالیان پیش JSIXLMQ رمان اندروید . پزشک خانواده قلب من بدون نقاب علمی و دانشگاهی فروشگاه لوازم خانگی رنگین کمان !من...سارام